داستان گوهرها
زیباترین قصه ها همیشه درباره یافتن و فتح گنج ها بوده است. گنج ها هسته اصلی داستان هایی درباره پادشاهان و فاتحان، امپراتوریها و جنگ ها بوده اند. از غرق شدن کشتی دزدان دریایی گرفته تا الماس های شوم و شهرهای مدفون در زمین و سرشار از سیم و زر، درخشش گنج ها دارای توانایی منحصر به فردی است که بهترین و بدترین ویژگی های انسان را نمایان می کنند. از تاریخ اساطیر تا خیال پردازی های ناب، همه داستانها یک ویژگی مشترک دارند. همه آنها گوهری درخشان در قلب خود دارند. گوهری که دلها را می رباید و چشم ها را به میهمانی شکوه و ظرافت دعوت میکند. هر کدام از این سنگ های قیمتی با افسونی متفاوت داستانی در دل خود نهفته دارند. ویژگی ها و زیبایی های منحصر به فرد و تاریخی کهن که مانند مرواریدی در هزار توی آنها رخنه کرده است.
داستان سنگ ها داستان ماست.
رنگ، درخشش، برش و نحوه شکل گیری و یافتن آنها فرای حقایق فیزیکی است. از اینرو است که قصه سنگ ها درباره حقایق نیست. این افسانه با زیبایی و قدرت، مقام و نماد در آمیخته است. ارزشی که هرگز با معیار های ملموس قابل بیان نیست.
بیان این قصه مانند قصه های معمول نا ممکن است. داستان گوهر ها را باید سنگ به سنگ بیان کرد. همه قصه ها یک آغاز، یک میانه و یک پایان دارند. اما قصه سنگ های ما آغاز و پایان ندارد. این قصه، داستان بشریت است. همه آنچه تا به امروز بر ما گذشته است. روزهای پیروزی و شکست نخستین پادشاهان، روزهای یافتن الماس کمیاب در دل زغال سنگ. قصه پیدایش جهان از ابتدای بشریت تا به امروز. داستان سنگ ها داستان ماست.
در طول تاریخ، سنگ های گرانبها تنها حالت نمادین نداشته و قدرت نهفته در آنها شکل حقیقی به خود میگیرند. به همین دلیل است که در طول تاریخ گنج ها منجر به جنگ ها، افسانه ها و افسون ها شده اند. از پس این قدرت است که صنعتگری ایجاد شده و امپراتوری ها ظهور و سقوط کرده اند. چرا که همگی به دنبال آنچه زیبا، ارزشمند، قدرتمند و کمیاب است بوده اند.
اما چه چیز این سنگهای قیمتی را تا این حد ارزشمند و قدرتمند می سازد؟ با اینکه بیش از یک تکه سنگ نیستند ولی با این حال ما آنها را می پرستیم و خود را با آنها می آراییم و به آنها معنا و قدرت جادویی میدهیم. در طول تاریخ، گوهر ها هم زهر و هم دارو بوده اند. سنگ محک همه چیز از حقیقت تا خطر بوده اند. انسان ها همواره از آنها به عنوان نشانه های فضیلت، اشرافیت و حتی الوهیت استفاده کرده اند.
انسان همواره در پی خواستن و آرزو کردن است. درست همانگونه که تمایل به زیبایی و آراسته بودن دارد به همان شکل نیز دوست دارد مالک چیزهای گرانبها باشد. اما چه چیزی باعث میشود انسان تا این اندازه مجذوب جواهرات و سنگ های گرانبها شود؟ درخشش؟ زیبایی و یا ارزش مادی؟ چه رازی در میل وافر انسان به داشتن این سنگ ها نهفته است؟ پرسشی ساده که پاسخی فریبنده و دشوار دارد.
در میان دستنوشته های رمزآلود تاریخ، پاسخ هایی را میتوان برای این پرسش یافت. اما این پاسخ ها لزوما همه حقیقت نیستند. از نظر علوم طبیعی مغز ما در مواجهه با یک پدیده زیبا تحریک میشود و با پی بردن به ارزش آن تمایل ما را برای مالکیت بر آن افزایش می دهد. این زیبایی بر احساسات و منطق ما تاثیر گذاشته و آن را تسخیر میکند. اما یک دلیل دیگر هم وجود دارد که مغز ما رنگ این سنگ های گرانبها را به گونه ای متفاوت پردازش میکند. رنگ سرخ یاقوت و رنگ سبز زمرد در مغز ما چندین برابر زیباتر مینماید. این افسونگری ریشه در زیبایی ذاتی این سنگ ها دارد.
چشمان ما جذب هر پدیده حیات بخش میشود و همانگونه که از دیدن آب زلال لذت میبریم از نگاه کردن به یک تکه الماس خوش تراش نیز به وجد می آییم. رنگ سبز زمرد ما را به اعماق طبیعت می برد و دیدن یک یاقوت سرخ فام مانند راه رفتن میان گلها سرمستمان میکند. رنگین کمان مغرور الماس از نگاهمان میگریزد و هر چی بیشتر می نگریم دلباخته تر میشویم. تحسین زیبایی در غریزه ما آدمیان رمز گذاری شده است و رمز گشایی این ویژگی در دست هر چیز زیباییست که در اطرافمان داریم. هرگوهر جهانی از زیباییست که باید کشف شود. در کشف این شکوه خلقت با ما همراه باشید.
در طول تاریخ، گوهر ها هم زهر و هم دارو بوده اند. سنگ محک همه چیز از حقیقت تا خطر بوده اند.